*تعریف و تشریح واژگان کلیدی:

اگر در صورت مسئله واژگانی باشد که فراگیر آن ها را درک نکند نمی تواند راهبرد مناسبی برای حل مسئله بیابد و برداشت های شخصی مانع رسیدن به هدف می شود.بنابر این کلمات به ظاهر دشوار مسئله باید به اختصار و در حد نیاز تعریف شوند.

*تعیین معلوم و مجهول مسئله:

معمولا"در هر مسئله یک سلسله ی اطلاعات در حکم معلوم داده می شود و در فرایند حل مسئله باید به اطلاعات خواسته شده (مجهولات )دست بیابیم.متاسفانه فراگیران فکر می کنند که باید اطلاعات را از طریق نوشتن یک یا دو فرمول یا محاسبه به دست آورند و درنتیجه اغلب نمی دانند که معلوم کدام و مجهول کدام است و برای حل مسئله باید معلومات مورد نیاز را مشخص کنند و خواسته های مسئله را نیز باید دقیقا معین نمایند.

*تشخیص شرایط و محدودیت های مسئله:

گاه شرایط و محدودیت هایی در مسئله مشخص می گردد که حل کننده بدون توجه به آن ها در حل مسئله دچار مشکل جدی می شود.بنابر این باید محدودیت و مفروضات موجود در مسئله را در فرایند حل مسئله لحاظ کرد.

*رسم شکل یا نمودار:

برای درک بهتر مسئله و مشخص شدن هدف می توان از نمودار، شکل و طرح های ساده کمک گرفت، بخصوص برای حل مسئله های چند متغیره و چند مرحله ای این راهبرد بسیار راهنما و راهگشا است.


*نقش معلم و شاگرد:

کلیه رهبرد های مطرح شده با مشارکت فعال فراگیران صورت می گیرد و معلم تنها نقش یک راهنما دارد.


2- نقشه کشی یا طراحی برای حل مسئله:

این قسمت مهم ترین بخش این مدل است. زیرا ایجاد یک رشته مهارت های لازم برای تفکر و جستجوی راه های متفاوت در این مرحله اتفاق می افتد. در مرحله تقویت روحیه ی واگرایی در فراگیر جزو اهداف مهم است زیرا این روحیه سبب بروز خلاقیت می شود. نقشه کشی به معنی طراحی برای اجرا و انتخاب راهبرد اجرایی جهت حل مسائل است. در این مرحله مسئله حل نمی شود بلکه نقشه هایی طرح می گردد و بهترین آنها انتخاب می شود.